علم و تعلیم در شعر فارسی- عباس شهری
علم باشد دوای هر رنجی
علم باشد کلید هر گنجی
گر نداری هنر خسی باشی
هنر آموز تا کسی باشی
آدمی را اگر هنر باشد
به که تا مال و سیم و زر باشد
مالدار زنده است روزی چند
تا ابد زنده است دانشمند
کودکی گفت من چکار کنم
تا به آن کار افتخار کنم
گفتمش علم و معرفت آموز
تا شب محنت تو گردد روز
گفت چون علم اختیار کنم
بعد از آن گو مرا چه کار کنم
گفتم ار علم اختیار کنی
علم گوید ترا چه کار کنی
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.